عروس مرده یه شب بلند شد. رفت یه گوشه نشست و گریه کرد.

بعد از اون شب تا حالا ابلیس توی کمد خونه ی اون نشسته و بلند بلند می خنده. چون می دونه که کلید این کمد دست  ((اونه)). اما عروس مرده دیگه در کمد رو باز نمی کنه.

عروس مرده خدا رو پیدا کرد. همین جا بود. همین حوالی این اتاق. اما توی این کامپیوتر نبود. نه .. اصلا.

عروس مرده نمی خواد ((اون)) و مجبور به هیچ چیزی کنه. عروس مرده خدای خودش رو پیدا کرده . عروس مرده باید زندگی مسالمت آمیزی رو با ابلیس شروع کنه.

عروس مرده یه خونه داره و یه خدا. و دیگه هیچ وقت نمی خواد به طرف کمد بره...

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
رویا چهارشنبه 20 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:39 ب.ظ http://romana.blogsky.com

سلام
مرسی که سر زدی

با عشق زندگی کن و برای عشق جان بده.. عروس مرده نه عشق می داند .. نه عشق می لمسد ..
اما من به تو می گویم

به آرزوهای قشنگتون برسین..
باز هم سر بزن ..

رویا

Tini Talker چهارشنبه 20 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:41 ب.ظ http://www.deadly-space.persianblog.com/

چرا عروس مرده ابلیس و بیرون نمیکنه؟ ....
جواب میخوام واسه سوالم حتی اگه بیخوده....
اگه نشد به خدایی که پیداش کرده بگو بیرونش کنه.... بگو .. باشه؟

مصطفی پنج‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ق.ظ http://mostafa-sh.blogsky.com

سلام اولین باری بود که وب شما رو میدیدم

خیلی خوشم اومد

نارنج جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

وای باورم نمیشهههههههههههههههههه تمام این مدت این وبلاگ واسه من اپ نمیشده....نمیدونم باید به چه اسمی اینجا صدات کنم؟عروس جون....میدونی حالم بد شد...نه اون جور بد شدنی که تو فکرشو میکنی یه جور بد شدن خوب که فقط با خوندن پستای تو میتونم همیشه به دست بیارم....عروس جون میدونی منم پیداش کردم اما خیلی خستم...اگه به هر کی بگم سرزنشم میکنه حتی تو...اما من داشتم هر شب شیطانو میبوسیدم...باید به یکی بگم اما...به هر کی بگم..حتی تو عروس جون....عروس جونم میدونی خیلی دلم برات تنگه خوبه که فردا میبینمت...خیلی خستم...تبریک میگم پیدا کردنشو....مبارکت باشه حتی بیشتر از عروسیت...چه خوبه بودنت و چه خوبه حس اینکه فردا میبینمت حتی اگه هیچی ندونی...

Tini Talker سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:25 ق.ظ http://www.deadly-space.persianblog.com

خدا به اونم کمک می کنه.....
.
آپم.. خواستی سر بزن

مونارک سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ق.ظ http://moonark.blogsky.com

خوب آدم از اسمش هم یه جوری می شه...
شرمندم در شرف جمع کردن وسایلم و گرنه همه ی پست هاتون رو می خوندم شاید بفهمم چی به چیه.ان شاا.. برگشتم...
سلام...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد