برای مردها.................

 

سلام هم خونه ای من

و هم خونه ای که با هم اتاقی خیلی فرق می کنی

این یه نامه ست . که من برای تو می نویسم. برای تو که هیچ وقت این نامه رو نمی خونی. برای تو که هیچ وقت پست های من و نمی خونی. چون که برای تو چیزهای مهم تری برای خوندن هست

چون برای تو هیچ وقت مهم نیست که من به چی فکر می کنم و چی می نویسم و چی می گم

چون کسای زیادی هستن که برای تو مهمن. کسای زیادی هستن که با تو حرف بزنن و تو بهشون گوش بدی و باهاشون بخندی و باهاشون حرف بزنی

اونا رو بیشتر از هر چیز دوست داشته باشی و خوش ... خوش ... و خوشبخت باشی

دارم برای تو می نویسم که نمی دونم چرا این قدر تو رو دوست دارم و نمی دونم چرا تو می گی که این قدر من و دوست داری.

می خوام برای تو بنویسم.

دلم می خواد بهت بگم بدونی که چقدر از مردها متنفرم. که الان... درست از همین امروز چقدر از همه ی مردها متنفرم

از بیست ساله ها ، سی ساله ها ، چهل ساله و بیشترساله هاشون

چقد دلم می خواد بهت بگم که یه مرد خوشبخت مردیه که زن های زیادی واسه خوشبخت بودنش داره. و یه زن خوشبخت زنیه که هیچ مردی برای خوشبختیش نداره

چقد تا الان دلم می خواست هر چی که می دیدم برات تعریف کنم. از مردهایی که می بینم. از مردهای خوشبختی که می بینم. از خوشبختی .... خوش....خوش....

و از زن های تنهای زندگی من... که در آشپزخانه با ظرف ها زندگی می کنند

و دلم می خواست بهت بگم که چقدر از زن ها متنفرم.

و زن ها

که خوشبختی اون ها در ندانستن اون هاست

و این مهم ترین جمله ای است که در طول تمام عمرم زده ام. و کاش کسی همون قدر که من در طول تمام عمرم به این جمله فکر کردم به اون فکر کرده باشه

حالا.. هم خونه ای من

که هیچ فرقی با هم اتاقی نمی کنی

این دیگه یه نامه نیست. و اون رو برای تو نمی نویسم. چون تو هیچ وقت این رو نمی خونی.

نظرات 10 + ارسال نظر
بنگری چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
نمیدونم چه چیزی باعث شد که به وبلاگت سر بزنم اما نوشته ات برای مردها منو شیفته کرد تا آخر متنت با احساسی که اینو نوشتی منم همراهت باشم . کاملا درست نوشتی ...چرا یک مرد به یک زن میگه دوست دارم؟اما دور و برش خالی از جنسهای لطیف نیست ٬ به مرد میگی چرا اینکار میکنی میگه که یکی از یکی بهتر و زیباتر آدم حیفش میاد ترکشون کنه !!!!!
واقعا عاطفه ارزشی نداره ....محبت و عشق معنا نداره . کی لایق محبت زن و عشقشه ؟؟؟
زن همیشه تنها مونده .... حیف ....همیشه ساده مونده ....
خیلی از نوشته ات خوشم اومد ....
موفق باشی

هم خونه ای پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ق.ظ

تو هیچوقت نمی دونی که همه حرفاتو می خونم.همه نگاهاتو می فهمم.همه نیازهاتو می بینم.و فکر می کنی که هر شب یه من تو اتاق خوابیده.فکر می کنی که اونا خروپفای واقعیه.فکر می کنی که فکر نمی کنم
اما من همیشه و تو هر لحظه دارم فکر می کنم.به اتفاقات.به اون چیزایی که تو مخته اما تو اینو نمی فهمی.فکر می کنی من مال بقیه م.فکر می کنی بقیه برام مهمن.اما با من حرف نمی زنی و اینارو نمی گی و تو خودت میریزی و من اینو می فهمم و درک می کنم.من هر لحظه می دونم که تو مخت چیه و چی آزارت می ده و از چی بدت می آد.اما یه اتفاقایی پیش می آد که دامن می زنه به همه چیز و تو فقط با افکار خودت سیر می کنی
هیچ وقتی نمی تونی هر لحظه منو در کنی.فکر می کنی وقتی من نیستم یعنی تو دنیا نیستم و تویی برام وجود نداره
اما من همیشه تو هر لحظه فقط و فقط به فکر تو و چیزهایی که تو ذهنته و داره اتفاق می افته فکر می کنم.ولی زبان کوتاه و نا توان من قدرت هیچ گفتنیو نداره و چهره من قدرت نشون دادن هیچ چیز دیگه ای رو
فقط نیاز به درک و همیاری توئه.نیاز به فهم وضعیت و تعامل تو داره.تو اینو نمی تونی باور کنی که هر لحظه به همه چیز و هرچیزی که برات اتفاق می افته و من به وجود می آرم فکر می کنم.اما تندی برخوردت همه چیو از بین می بره و من ناتوان می شم توی بیان همه چیز و همه چیز به همین صورت...
نیاز هست به تعامل و درک
نیاز هست به صحبت و توجه
نیاز هست به دو طرفه بودن همه چیز
نیاز هست معصوم
نیازه عزیزم
نیاز
)):

نیاز به هیچی نیست.
حتی به کلمه های قلمبه سلمبه و این استدلال های منطقی.
حتی نیازی به فکر کردن کسی به چیزهای درون مغز من هم نیست.
من فقط می خواستم بگم .. که چقدر از مردها متنفرم... و چقدر از زن ها متنفرم... که گفتم!
زن هایی که خوشبخت بودن اون ها در ندونستن اون هاست.
من هیچ نیازی ندارم. و نیازهای تو هم راه های زیادی برای برطرف شدنشون هست. و جاهای زیادی و و و .......

بی نشون پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:58 ب.ظ http://binesho0on.blogsky.com

این شوهرته ....یعنی چی؟؟؟؟؟خوشبختی رو در چی میبینی؟؟؟ دنیا دو روزه... همین جوری میخوای زندگی کنی؟؟؟ با نفرت؟؟؟از حرفای (هم خونت )معلومه که آدم با احساسیه...
چرا اینکارو میکنی ؟؟؟ اگه قرار بود زندگی دوست داشتنی باشه که نمیشد خب......!!!!!!!!

سینوهه پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:52 ب.ظ http://atusinohe.blogsky.com

سلام
چیزی نمیگم چون یه مردم.درضمن هرچی هم بگم با توجه به شرایط روحیت یه جور دیگه برداشت میکنی .فقط هرکی توی زندگیش یه دوران سیاه داره که اونم سپری میشه ُ.فقط کاری نکن که.....(قرار شد چیزی نگم)
ایام به کام

ماهی خانوم پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:00 ب.ظ http://mahinameh.blogsky.com

وای وای وای آخه عروس خانوم تو دیگه چته؟! دیدی که فکر میکردی هم خونه اینارو نمیخونه ولی میخوند؟! آخه بچه جون بچسب به زندگیت. اگه اینجوری ادامه بدی خودم میکشمت.

خونده؟
اگه خونده پس چرا تا حالا نفهمیده. من نمی خوام به هیچ جا بچسبم. و برای این که تو من و بکشی هرکاری بگی می کنم

نارنج شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ق.ظ

معصوم...

متین یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.euthanasia1981.persianblog.ir

اون در مورد مردها میگه:

"کاش میشد یه روز دختر باشی تا بفهمی چقدر بده وقتی آدم تو خیابون راه میره خودشو کنار بکشه که بهش تنه نزنن...... بهش دست نزنن .... من از نگاه حریص بعضی از مردها و پسرها متنفرم .... آره هیچی چندش آور تر از این نیست."

***بهار-فرشته معصوم*** یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ب.ظ http://www.sinlessangel.blogsky.com

سلام عزیزم!!!
دیگه پیش من نمیای.چیزی شده.از دستم دلخوری؟؟؟
دوست دارم ببینمت.یعنی ببینمت خوشحال میشم.
با یه دردو دل به روزم.بیا پیشم.
با آرزوی بهترینـــــــــــها: بهـــــــــــار

ماهی خانوم دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:58 ق.ظ http://mahinameh.blogsky.com

خانوم خانوما!
تو باید یه روز بیای دانشکده ی ما تا ببینی انگیزه یعنی چی؟
من و تو از خوشی ناامید میشیم اما بیا ببین دوتا دختر کور٬ یه دختر و پسری که روی صندلی چرخدار میشینن و میان دانشگاه و با مصیبت درس میخونن٬ پسری که اختیار و کنترل اعضای بدنش رو نداره اما با ذوق درس میخونه!اینا کسایی هستن که لذت زندگی رو درک کردن نه من وتو که سالمیم!
همیشه وقتی اینارو میبینیم با بچه ها کلی از خودمون خجالت میکشیم.
عزیزم به چیزای قشنگ فکر کن نازنینم

اولا من ناامید نیستم. دوما خوش به حال اونایی که می گی که خوشن! سوما ما که بخیل نیستیم. بذار خوش باشن!
چهارما که همه ی این سوما و چهارما ها ایراد ویرایشی داره و ایراد ویرایشی بدتر مال کسی بود که اسم من و انتخاب کرد!!

پت جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:57 ب.ظ http://khabgahe-athar.blogfa.com


موافقم
من هم از همشون متنفرم
همشون از یه جنسن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد